
داستان زورخانه و ورزش پهلوانی در
ایران، مربوط به دیروز و امروز نیست. این
حرکات باستانی که برداشتی آزاد از رزم و کشتی پهلوانیست از دیرباز یكی از ورزشهای
زیبای ملی وماندگارایرانیهاست. آنقدر اصیل و دیرینه که با فرهنگ و آداب و رسوم
ما درهم آمیخته است.
یکی از نمادهای خاطرهانگیز این رشته
ورزشی در دوران معاصر مرشد عباس شیر خداست.
مردی که سالهاست با نواختن ضرب
زورخانه و خواندن اشعار حماسی با صدایی رسا و تاثیرگذار مهمان هممیهنان سحرخیز
است. و شهرتش از گذشته تاكنون زبانزد بوده است. شیرخدا مشهورترین حماسه خوان كشورمان است.
او گفته که بیش از ۷۰ بار شاهنامه را
از اول تا آخر خوانده و با منش پهلوانان بنام ایرانزمین زندگی كرده است.
زورخانههای ایرانی از گذشته تا امروز
حال و هوا و معماری و تزئینات ویژهای داشتهاند.
قدیمها زیر گنبدهای بلند و هشتی آن،
روی دیوارها پرده قلمكار، قالیچه لچكی و چراغ فانوس آویزان میکردند.
بعدها آینه و عكس پهلوانها هم بخشی از
زینت دیوارهای زورخانه شد.
اشعاری كه در زورخانه خوانده میشوند
بیشتر از فردوسی و حماسه سراهای دیگر است.
مرشد تنها نباید به ادبیات حماسی،
شعرخوانی، دستگاههای موسیقی و ضربزنی مسلط باشد، بلکه باید با مردم معاشرت خوبی
داشته و چشم و دهان و دستش پاك باشد.
وقتی پهلوان و پیشكسوتی به زورخانه میآید؛
مرشد برایش زنگ میزند.
یکی از رسمهای شیرین و معروف زورخانه
گلریزان است.
در جشنها و اعیاد و میلادهای چهارده
معصوم و در برخی موارد برای قدردانی از زحمات پیشکسوتان، گلریزان گرفته میشود.
در ایستگاه شیرخدا که برگرفته از فرهنگ
پهلوانی و راه و رسم زورخانه است، مجسمه ها در سه طرف گود زورخانه قرار می گیرند،
مخاطب با قرارگرفتن در وسط گود زورخانه باعث پخش شدن صدای ضرب و زنگ می شود.